شنبه : همون لحظه ای که وارد دانشکده شدم متوجه نگاه سنگینش شدم هر جا که می رفتم اونو می دیدم یک بار که از جلوی هم در اومدیم نزدیک بود به هم بخوریم صداشو نازک کرد گفت : ببخشید...!
ادامه مطلب... نوشته شده در دوشنبه 89/7/5ساعت
2:28 عصر توسط magidtosifi نظرات () |
Design By : Night Melody |