سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی

در 15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می‌ دانند ، و گاهی اوقات پدران هم .

در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده‌ ای ندارد ، حتی اگر با مهارت انجام شود .

در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد ، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته ، محروم می‌ کند .

در 30 سالگی پی بردم که قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن .

در 35 سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد ؛ بلکه چیزی است که خود می‌ سازد .

در 40 سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن ، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم ؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می‌ دهیم ، دوست داشته باشیم .


در 45 سالگی یاد گرفتم که 10 درصد از زندگی ، چیزهایی است که برای انسان اتفاق می‌ افتد و 90 درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می‌ دهند .

در 50 سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین دشمن وی است .

در 55 سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب .

در 60 سالگی متوجه شدم که بدون عشق می‌ توان ایثار کرد ، اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید .


در 65 سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز ، باید بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه را نیز که میل دارد ، بخورد .

در 70 سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارت‌ های خوب نیست ؛ بلکه خوب بازی کردن با کارت‌ های بد است .


در 75 سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می‌ کند نارس است ، به رشد وکمال خود ادامه می‌ دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است ، دچار آفت می‌ شود .

در 80 سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است .


در 85 سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست .


نوشته شده در دوشنبه 89/7/5ساعت 2:28 عصر توسط magidtosifi نظرات () |

majidi


 


این اتفاق در حالی رخ داد که کادر فنی تیم ملی علت خط خوردن فرهاد مجیدی از تیم ملی را دیر ارسال شدن گذرنامه توسط او عنوان کردند اما وقتی پای صحبت های فرهاد می نشینی به نکات دیگری دست می بایی که دخالت برخی افراد حاضر در کادر فنی را نمایان می کند.
مجیدی درباره اینکه چرا با تیم ملی به اتریش نرفت به موضوع مهمی اشاره می کند و می گوید:


" چند روز پیش از دفتر آقای تاج با من تماس گرفته شد و گفتند باید گذرنامه ات را تحویل بدهی .من هم به سرعت خودم را به فدراسیون فوتبال رساندم تا گذرنامه را تحویل بدهم .وقتی گذرنامه را به منشی آقای تاج دادم ایشان گفتند تا چند روز دیگر خبرت می کنیم.من هم به هوای اینکه دیگر مشکل
ی پیش نمی آید به منزلم بازگشتم. بعد از آن هم که ماجرای سفر به سوئیس پیش آمد . قبل از سفر برای دریافت گذرنامه ام به فدراسیون فوتبال رفتم و خانمی که آن جا مسؤول بود به من گفت اصلا شما نیازی به دریافت ویزا ندارید .علت این حرف هم این بود که من از چند وقت پیش ویزای شینگن دریافت کرده بودم.البته خودم هم می دانستم که نیازی به دریافت ویزا ندارم اما برای اینکه فدراسیون دچار مشکل نشود گذرنامه را تحویل دادم. " بعد از آن با خیال راحت به سمت سوئیس رفتم و منتظر بودم تا لیست تیم ملی اعلام بشود و همراه با تیم ملی عازم اتریش بشوم.

اما وقتی لیست اعلام شد متوجه شدم که هیچ اثری از نام من نیست و از لیست تیم ملی کنار گذاشته شدم.برای خودم هم عجیب بود که چرا از تیم ملی کنار گذاشته شدم .وقتی در این باره کنکاش کردم که چرا از لیست کنار گذاشته شدم متوجه شدم که کادرفنی گفته فرهاد مجیدی گذرنامه خود را دیر به فدراسیون فوتبال تحویل داده و برای همین هم نمی تواند تیم ملی را در این سفر همراهی کند. وقتی خودم هم این خبر را شنیدم خیلی تعجب کردم اما با این حال حرفی نزدم تا حاشیه ای برای تیم ملی کشورم ایجاد نشود." 

                             
این ها بخشی از حرف های فرهاد مجیدی است اما گفته می شود کاپیتان استقلال در ماجرای خط خوردن نامش از لیست تیم ملی یکی از اعضای کادر فنی را بسیار دخیل می داند و در محافل خصوصی به نام این فرد اشاره کرده است.اگر بدانید فرهاد مجیدی ،علیرضا منصوریان را در خط خوردنش موثر می داند شاید به واسطه هم بازی بودن آن ها در استقلال این موضوع را باور نکنید اما دخالت منصوریان در خط خوردن مجیدی ا
ز تیم ملی چندان هم ادعای نادرستی نیست. برای اثبات این ادعا می توان به شکاف بسیار عمیقی که میان این بازیکن و علیرضا منصوریان در زمانی که با یکدیگر هم بازی بودند اشاره داشت.قبل از آنکه فرهاد به دوران بازی خود در امارت پایان بدهد و به استقلال بیاید گفته می شد علیرضا منصوریان از مربی وقت استقلال یعنی ناصر حجازی می خواست که فرهاد را به استقلال باز نگرداند.منصوریان اما وقتی با اصرار حجازی رو به رو شد دست به دامن علی فتح ا... زاده شد تا فرهاد به استقلال باز نگردد اما از آن جا که فرهاد جایگاه بسیار محکمی میان هواداران و حتی مدیران باشگاه استقلال داشت به خواست حجازی و با پیگیری های علی فتح ا... زاده به استقلال آمد .

این موضوع در حقیقت باعث می شد منصوریان تا حدودی جایگاه خود را هم در تیم و هم در میان هواداران تحت تاثیر ببیند که البته همان گونه هم شد. به این ترتیب مشکلات میان منصوریان و فرهاد مجیدی از همان جا شروع شد و تا جایی پیش رفت که این روزها گفته می شود منصوریان در تیم ملی مانع حضور فرهاد مجیدی شده است.


این شائبه البته با سکوت مقطعی کاپیتان استقلال رو به رو شده و او سعی می کند درباره دخالت منصوریان حرفی نزند اما بسیار بعید به نظر می رسد که این سکوت ادامه داشته باشد و فرهاد به زودی قفل سکوت را خواهد شکست و پرده از خط خوردن خود از تیم ملی خواهد برداشت


نوشته شده در دوشنبه 89/7/5ساعت 2:28 عصر توسط magidtosifi نظرات () |

 آدرس سایتتان را روی بدنتان بنویسید و با لباس زیر در شهر بگردید

شانس زیادی وجود دارد که بدین وسیله بتوانید وبلاگتان را با بازدید کننده های تازه و زیادی آشنا کنید.البته باید فکری هم برای مزاحمت های احتمالی پلیس و ستاد مبارزه با بد حجابی کنید

 یک بیسیم پلیس بخرید

در طول روز به بیسیم پلیس گوش دهید و همین که از حادثه جدیدی باخبر شدید با سرعت تمام خود را به محل مذکور برسانید.احتمال زیادی وجود دارد که خبرگزاری ها تصمیم داشته باشند تا از آنجا بصورت مستقیم اقدام به ارسال گزارش کنند.در هنگامی که خبرنگار در حال پخش زنده گزارش خود است به پشت سر او بروید و با تمام توان اسم وبسایتتان را فریاد بزنید.در چند حادث دیگر هم این کار را انجام دهید ، اینکار شما باعث می شود که طرفداران بسیار زیادی پیدا کنید! در اینصورت مردم تنها به این دلیل که شما را ببینند اخبار را تماشا می کنند.

 مقداری برچسب بخرید

برچسب روش ارزانی برای تبلیغات است. مقداری برچسب های کوچک که اسم وبسایت شما بر روی آن نوشته شده است بخرید و آنها را در هر جایی که میتوانید بچسبانید ! داخل توالت های عمومی ،روی ماشین مردم و هر جایی که فکر می کنید مردم به آن نگاه می کنند.

 وبسایتتان را صفحه خانگی تمام کامپیوترهایی که به آنها دسترسی دارید کنید

به یک کافی نت ، یک کتابخانه ، سایت دانشگاه یا حتی خانه دوستان و آشنایان بروید و وبسایتتان را صفحه خانگی تمام کامپیوترهایشان کنید.بیشتر کسانی که با کامپیوتر کار می کنند نمی دانند چطور آن را به حالت پیش فرض برگردانند.

آدرس سایتتان را در صفحه اول تمام روزنامه ها بنویسید.

صبح اول وقت به یک دکه روزنامه فروشی بروید و با یک ماژیک خوش رنگ آدرس سایتتان را در بزرگترین اندازه ممکن بر روی تمام روزنامه هایش بنویسید بطوریکه کل صفحه را بپوشاند.سپس قبل از اینکه فروشنده شما را بگیرد با سرعت هر چه تمام تر از محل فرار کنید . این کار را برای تمام روزنامه فروشی ها در دو نوبت صبح و عصر انجام دهید.

 آدرس سایتتان را بر روی تمام اسکناس هایی که خرج می کنید بنویسید.

به عنوان یادگاری نام و آدرس سایت خودتان را روی هر اسکناسی که می خواهید به کسی بدهید بنویسید.در اینصورت به پول علاوه بر وظیفه اعتباریش ، یک وظیفه مهم دیگر یعنی ترویج سایتتان محول نموده اید.

تابلوی تبلیغاتی انسانی کرایه کنید.

ین روش بسیار انحصاری و تاثیرگذار است .یک نفر را استخدام کنید که در یک خیابان شلوغ بایستد . این فرد می تواند پلاکارد که تبلیغ سایت شما روی آن است را نگه دارد و یا لباسی با نام سایت شما را بپوشد

 سایتتان را در معرض فروش بگذارید.

سایت خودتان را در فروشگاه های اینترنتی با قیمتی که هوش از سر همه بپراند مثلا ?? میلیون تومان ، در معرض فروش بگذارید و دقت کنید تا همه متوجه آن شوند. به احتمال ??.??? کسی آن را از شما نمی خرد (چون شما اصلا قصد فروش ندارید) اما خوب اگر کسی آنقدر احمق است که برای سایت شما بیست میلیون تومان پول بدهد ، قبول کنید و یک سایت دیگر را با همین قیمت برای فروش بگذارید !

 با پوستر بزرگ تبلیغی از سایتتان به یک رویداد ورزشی بروید


تصور کنید با یک پوستر بزرگ تبلیغی و با یک رنگ جیغ به مسابقه فوتبال مثل پرسپولیس و استقلال بروید و هر وقت که دوربین تماشاگران را نشان می دهد نام سایتتان را به دوربین نشان دهید. آن وقت بدون هیچ گونه هزینه ای میلیون ها نفر از وجود سایت شما با خبر می شوند !

 از سایت های معروف دیگر استفاده کنید


در اینترنت به دنبال ویدیوهای محبوب بگردید ، سپس با یک ابزار ویرایش فایل های ویدیویی در اول فیلم ها بنویسید که این تصاویر از طریق سایت شما عرضه شده است.سپس آنها را در
You Tube آپلود کنید. اگر آن ویدیو ها محبوب باشند به سرعت با تعداد بازدید کنندگان شما افزوده می شود.همچنین می توانید در شبکه های اجتماعی مثل Digg یا حتی همین بالاترین به تعداد زیاد ثبت نام کنید و بعد لینک خودتان را در آنها اضافه کنید و سپس با نام های کاربری خود به آنها رای دهید. استفاده از عنوان های جنجالی را فراموش نکنید. به عنوان روش دیگر می توانید در سایت هایی مثل Cloob عضو شوید و بعد از اینکه ???-??? نفر را به لیست دوستانتان اضافه کردید برای آنها پیام های گروهی حاوی لینک سایت خود را بفرستید.

 کامنت فله ای بگذارید

به سرویس های وبلاگی مثل میهن بلاگ یا پرشین بلاگ که آخرین وبلاگ های بروز شده اشان را در صفحه اول نمایش می دهند بروید و به تک تک آنها رفته و در پست آخرشان نظری مشابه این جملات بگذارید: ” سلام، وبلاگ خوبی دارید.واقعا وبلاگ تکی داری! دوست دارم به عنوان یه کارشناس نظر تو در مورد پست آخرم بدونم …” البته مهم نیست که شما در مورد پرورش زنبور می نویسید و وبلاگ ایشان در مورد کامران و هومن است!!!

 همه باید باخبر شوند که شما سایت دارید : چه بخواهند ، چه نخواهند

ID
یا هوی هر کسی که در اینترنت پیدا می کنید در مسنجرتان اضافه کنید.سپس روزی ??? بار آدرس وبلاگتان را به همشان بفرستید!


 


امیدوارم با این روش ها بازدید تون بچسبه به سقف!


البته اگه نتیجه ی عکس داد این وبلاگ به هیچ عنوان مسئولیتی قبول نمکند!!!!به ما چه خوب میخواستید این کارا رو نکنید!


 


نظر یادتون نره


بای


نوشته شده در دوشنبه 89/7/5ساعت 2:28 عصر توسط magidtosifi نظرات () |

روزی، سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگـانی رد می شد.
در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد
.
در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمند تر است، تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد،

و دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم!
در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند
.
احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.

او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کن
.
پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است، و تبدیل به ابری بزرگ شد.

کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بارآرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد.

ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد.

همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگ تراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است!…


نوشته شده در دوشنبه 89/7/5ساعت 2:28 عصر توسط magidtosifi نظرات () |


 


باز امشب خیره در گل های قالی میشوم


                                          محو رنگ و بوی گل های خیالی میشوم


باز امشب زیر بارانی که میبارد به شهر


                   شعر میگویم برایت تا که خالی میشوم


                                      چون بیابانی که دست مارها افتاده است


     بازهم دارم دچار خشکسالی میشوم


                                      باغ ویرانم که از فرط نگاه آفتاب


                پوست می اندازم وحالی به حالی میشوم


شهر زیر پای آدم های بی احساس و من


                                                  خشته از این آدمک های سفالی میشوم


برکه ای خشکم که دریارا زیادم برده اند


                    معنی ای کاش هارا خوب حالی میشوم


مثل یک لیوان خالی در کنار دست تو


                                        بیمناک از یک سقوط احتمالی میشوم


زندگی چون سیل باخود برد هرچه هست را


                از تو پنهان نیست دارم لا ابالی میشوم...!


نوشته شده در دوشنبه 89/7/5ساعت 2:28 عصر توسط magidtosifi نظرات () |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
Design By : Night Melody

 magidtosifi - زندگی

شما تا 25 ثانیه ی دیگر منتقل می شوید

با عرض خسته نباشید به دوستان عزیز ،
از امروز دیگه روی سیستم ایجاد و مدیریت سایت وی سی پنل مطلب مینویسم ،
الان هم در حال انتقال مطالب وبلاگم با کمک سیستم انتقال مطالب وی سی پنل به سایت جدیدم هستم .
شما تا چند لحظه ی دیگه به طور خودکار به سایت جدید وارد می شوید ...
اینم آدرس سایت : http://magid323.vcp.ir


<#title#>
<#body#>