سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی

یه کلوم ختم کلوم بنده فداتم، توپولف!


من هلاک تو و خاک زیر پاتم، توپولف!


من زمین خورده‌ی جعبه ی سیاتم، توپولف!


کشته‌ی تیپ زدن و قدّ و بالاتم، توپولف!


مرده‌ی ریپ زدن و ناز و اداتم، توپولف!


قربون اون نوسانات صداتم، توپولف!


یه کلوم ختم کلوم بنده فداتم، توپولف!


من هواپیما ندیدم اینجوری ناز و ملوس


می‌پری پر می زنی روی هوا عین خروس!


بذار ایرباس واست عشوه بیاد -دراز لوس-


بدگِلا چش ندارن ببیننت، خوشگل روس!


قربون چشات برم، محو نیگاتم، توپولف


یه کلوم ختم کلوم بنده فداتم، توپولف!


ما رو می‌بری نقاط دیدنی وقت فرود


گاهی وقتا سر کوه و گاهی وقتا ته رود


می فرستن همه تا سه روز به روحمون درود


می خونه مجری سیما واسمون شعر و سرود


چرا ماتم می گیرن، مبهوت و ماتم توپولف!


یه کلوم ختم کلوم بنده فداتم، توپولف!


وقتی عشقت می‌کشه گاهی با کلّه می شینی


به جای باند فرود، توی محلّه می شینی


یا می‌ری توی ده و رو سر گلّه می شینی


زودی مشهور می‌شی، رو جلد مجلّه می شینی


پیگیر عکسا و تیتر خبراتم توپولف!


یه کلوم ختم کلوم بنده فداتم، توپولف!


می خوام از خدا که یک لحظه نشم از تو جدا


چون که وقتی باهاتم هی می کنم یاد خدا


بدون نذر و نیاز، با تو پریدن، ابدا!


می کنم بعد فرود تموم نذرامو ادا


واسه جنّت بلیتت گشته براتم، توپولف!


یه کلوم ختم کلوم بنده فداتم، توپولف!


تو که هی رفیقای ایرونیتو یاد می کنی


کی می گه تو انبارای روسیه باد می کنی؟


ما رو پیک نیک می بری، سقوط آزاد می کنی


خدا شادت بکنه ، روحمونو شاد می کنی


بری تا اون سر اون دونیا(!) باهاتم، توپولف!


یه کلوم ختم کلوم بنده فداتم، توپولف!


نوشته شده در دوشنبه 89/7/5ساعت 2:28 عصر توسط magidtosifi نظرات () |


  


گفتی:عاشقمی


گفتم:دوستت دارم!


گفتی :اگه نبینمت میمیرم


گفتم:من فقط ناراحت میشم...


گفتی:من به جزتو به کسی فکر نمیکنم


گفتم :اتفاقا من به خیلی ها فکر میکنم!


گفتی:تا ابد توقلب منی


گفنم:فعلا توقلبم جا داری...!


گفتی:اگه بری بایکی دیگه خودمو میکشم


گفتم:اما من فقط دلم میخواد طرف رو خفه کنم!


گفتی وگفتم.........


اما فکر میکنی فرق ما همیناست؟!


نه!فرق ما اینه که من راست میگم و تو دروغ...!


 _____________ love_____________ love_____________  


 


بهم گفتی دوست دارم تا آخر دنیا...


حالا میفهمم چرا میگن دنیا دوروزه!!


 


 


_____________ love_____________ love_____________ 


 


 


حرف من:هیچ وقت چشاتو واسه کسی که مفهمو نگاهت رو نمیفهمن بارونی نکن...


 


نوشته شده در دوشنبه 89/7/5ساعت 2:28 عصر توسط magidtosifi نظرات () |



بازیکنان دو تیم "کاستولد ال استارس" و "ال استارس" هندوستان برای ثبت نامشان در کتاب گینس 35 ساعت فوتبال بازی کردند. 
در عجیب ترین مسابقه فوتبال جهان روز یکشنبه گذشته بازیکنان دو تیم "کاستولد ال استارس" و "ال استارس" هندوستان مسابقه ای را با زمان 35 ساعت برگزار کردند که در این دیدار عجیب 2100 دقیقه ای، 626 گل از خط دروازه‌ها عبور کرد.


بازیکنان حاضر در لیگ کاستولد چرچ، ساعت 18:30 دقیقه بعد از ظهر جمعه گذشته بازی را شروع کرده و در ساعت 6:30 دقیقه صبح روز یکشنبه با به صدا در آمدن سوت داور خسته و از نفس افتاده به این بازی پایان دادند.


این بازی که با نیت کمک به خیریه برگزار شد، آنقدر برای تماشاگران جذاب بود که اکثر قریب به اتفاق آنها تا پایان بازی بیدار ماندند و عده دیگری هم از مردم به فراخور زمان بازی در ساعات مورد نظرشان وارد ورزشگاه می شدند.


عواید این بازی که 30 هزار پوند بود، برای ساخت یک مدرسه در هند اختصاص یافت که در نوع خود جالب به نظر می رسد و اگر بارش سیل آسای باران به خاطر آب و هوای شرجی این روزهای هند، شرایط را برای ادامه بازی خطرناک نمی کرد، حتی این بازی می توانست به مدت طولانی تری برگزار شود.


در این بازی که به خاطر ثبت در رکورد گینس و همچنین طولانی بودن زمان آن دو تیم با 18 بازیکن به جای 11 بازیکن به میدان آمده بودند، حق 9 تعویض داشتند. در نهایت چندین بازیکن از این دو تیم 18 نفری به دلیل مصدومیت از زمین بازی خارج شدند و آنقدر به نفس زدن افتاده بودند که نای تکان خوردن نداشتند.


هر بازیکن به مدت سه ساعت در زمین بود و به مدت 5 دقیقه فرصت تعویض و استراحت داشت. همچنین هیچ یک از اعضای تیم‌ها حق ترک زمین بازی را در حین بازی نداشتند و دقیقا قوانین فوتبال پیاده شد، ضمن اینکه سه تیم داوری هم این دیدار را قضاوت کردند.


پیت شپرت بازیکن تیم "ال استارس" در گفتگو با خبرگزاری‌ها اعتراف کرد از سختی بازی شوکه شده بود. این بازیکن 24 ساله گفت:« ما جلسات تمرینی بسیار سختی را پشت سر گذاشتیم اما این جلسات نمی توانند برای بازی سخت و طولانی مثل این بازی شما را کاملا آماده کنند.90 دقیقه زمان طولانی است اما پیش از اینکه استراحتی داشته باشید باید دو برابر این مدت بازی کنید.»


هندیها در فوتبال هم به نوعی مرتاض شده اند، پیش از این در مسابقه‌ای که در منطقه بیشاپس کلیو و ورزشگاه گلوسسترشایر برگزار شد، تیم "کاستولد ال استار"، تیم "کامبرا اف سی" را با نتیجه 333 بر 293 به عنوان طولانی ترین مسابقه شکست داد تا این رکورد در کتاب گینس ثبت شود.


نوشته شده در دوشنبه 89/7/5ساعت 2:28 عصر توسط magidtosifi نظرات () |

قلب


نمیدانم چرا رفتی؟ نمیدانم چرا؟ شاید خطا کردم
و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی نمیدانم کجا؟ تا کی؟ برای چه؟ ولی رفتی



و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر میداشت،


  تمام بال هایش غرق در اندوه و غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته چشمان زیبای توام، برگرد
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از این همه طوفان و وهم پرسش و تردید،


 کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید، کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است،
و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک قلب میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر


 


 نمی دانم چرا؟


شاید به رسم عادت پروانگی مان باز


 برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم...!




_________________________________





هیچ وقت دل به کسی نبند ...... چون این دنیا این قدر کوچکه که دو تا دل کنار هم جا نمیشه ..... ولی اگر دل بستی ... هیچ وقت ازش جدا نشو چون این دنیا این قدر بزرگه ... که دیگه پیداش نمیکنی



نوشته شده در دوشنبه 89/7/5ساعت 2:28 عصر توسط magidtosifi نظرات () |


 


باز امشب خیره در گل های قالی میشوم


                                          محو رنگ و بوی گل های خیالی میشوم


باز امشب زیر بارانی که میبارد به شهر


                   شعر میگویم برایت تا که خالی میشوم


                                      چون بیابانی که دست مارها افتاده است


     بازهم دارم دچار خشکسالی میشوم


                                      باغ ویرانم که از فرط نگاه آفتاب


                پوست می اندازم وحالی به حالی میشوم


شهر زیر پای آدم های بی احساس و من


                                                  خشته از این آدمک های سفالی میشوم


برکه ای خشکم که دریارا زیادم برده اند


                    معنی ای کاش هارا خوب حالی میشوم


مثل یک لیوان خالی در کنار دست تو


                                        بیمناک از یک سقوط احتمالی میشوم


زندگی چون سیل باخود برد هرچه هست را


                از تو پنهان نیست دارم لا ابالی میشوم...!


نوشته شده در دوشنبه 89/7/5ساعت 2:28 عصر توسط magidtosifi نظرات () |

<      1   2   3   4   5   >>   >
Design By : Night Melody

 مهر 89 - زندگی

شما تا 25 ثانیه ی دیگر منتقل می شوید

با عرض خسته نباشید به دوستان عزیز ،
از امروز دیگه روی سیستم ایجاد و مدیریت سایت وی سی پنل مطلب مینویسم ،
الان هم در حال انتقال مطالب وبلاگم با کمک سیستم انتقال مطالب وی سی پنل به سایت جدیدم هستم .
شما تا چند لحظه ی دیگه به طور خودکار به سایت جدید وارد می شوید ...
اینم آدرس سایت : http://magid323.vcp.ir


<#title#>
<#body#>